سامرتایم_ نوشت

چند وقت پیش یکی ازم پرسید یکی از آرزوهاتو بگو . گفتم آرزو‌ نیست ولی دوست دارم اهرام ثلاثه مصر ببینم (در جریان باشید یه ایرانی با پاسپورتش نمیتونه ویزای مصر رو بگیره ! و روابط قطعه). حرف به علاقه من به تاریخ کشیده شد و پرسید که علاقمو چطور دنبال میکنم . اون موقع گفتم نمیدونم، من تاریخ دان و باستان شناس نیستم و غالبا در قالب کتاب ها دنبالش کردم که اونم خیلی وقته به صورت قبل نیست.اما این روز ها اینطوری نیست ، یه چنل پادکست پیدا کردم که رویداد و واقعیت های تاریخی رو به اشتراک میذاره و من هر اپیزود رو با علاقه گوش میدم . این قضیه برای منی که اصلا آدم شنیداری نیستم و برام سخته، جالبه .فی الواقع علاقه همیشه همه چی رو آسون تر میکنه . + جمعه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۱| 17:28|شاهتوت| | سامرتایم_ نوشت...

دیروز بعد از یه سال و چند ماه پروفایل اینستاگراممو عوض کردم. رنگ موهام تو پروفایل قبلی سبز بود ؛ چقد دور به نظر میرسه الان برام !نمیدونم بار چندمه که اینجا هم میگم ، واقعا احتیاج دارم یکی بیاد منو مجبور کنه بشینم پای پایان نامم . ایشالا که فردا همون شنبه موعود من باشه . + شنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۱| 0:1|شاهتوت| | سامرتایم_ نوشت...

صبح زود با صدای بارون شدید بیدار شدم و دیگه خوابم نبرد؛ شش و نیم. یه هفته ایی هست که اومدم رشت و ‌امروز اولین روز بارونیه. خیلی اتفاقی لغتش رو پیدا کردم، pluviophileیعنی کسی که در هنگام باریدن باران شادی و آرامش خاطر پیدا میکند و این خودِ منم .پریشب شین گفت معلوم نیست کجایی ، چند روز پیش جنوب بودی و الان شمال. خندیدم و فکر کردم واقعیت های زندگی از بیرون چقد متفاوت به چشم بقیه میاد. این روزا با چند دسته سوال روبرو ام ، اینطوری که کی میایی خونه ؟ کی میای شهر دانشگاه ؟ تا کی اینجا (رشت) هستی ؟ در حالیکه جواب من برای همه یکسانه ؛ نمیدونم !عصر قراره بریم خونه یه دوستی که تا حالا ندیدمش و صرفا به اسم میشناسم ؛ به صرف آش سبزی .آش سبزی تو رشت ؟ :))) یه سری چیزا هر جا بری باهات میان . جالبه واقعا . + جمعه پنجم اسفند ۱۴۰۱| 14:16|شاهتوت| | سامرتایم_ نوشت...